سنت طولانی و جذابی از فیلمهای با مضمون بوکس وجود دارد. از آثاری مانند «راکی» و مجموعه «گاو خشمگین» گرفته تا «مرد سیندرلا»، «دختر میلیون دلاری» و اخیرا فرنچایز «کرید». اما در کمال تعجب، «Prizefighter: The Life of Jem Belcher» که این هفته در آمازون پرایم منتشر شد، اولین فیلمی است که صرفاً بر دوران اوج این ورزش در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 تمرکز دارد. مسلماً تمرکزی که به جای گفتن چیز جدیدی بر کلیشه ها تکیه دارد. در آینده با ویجایاتو با نقد و بررسی فیلم Prizefighter همراه باشید.

در حین تماشای Prizefighter به ذهنم رسید که اگرچه ورزشهای پرطرفدارتر از بوکس در دنیا از نظر بیننده و مقیاس ورزش مانند فوتبال، بسکتبال و بسیاری دیگر در دنیا وجود دارد، اما بوکس مطالب و محتوای بیشتری را در اختیار فیلمسازان قرار میدهد. شاید بوکس جوهری اولیه داشته باشد که به آن اجازه می دهد تا به تمثیلی نزدیک برای مبارزه بشریت برای بقا در نظم، مقررات اجتماعی و فرهنگ عامه تبدیل شود. سیر تکاملی این ورزش خود گویای پیشرفت است. با مشارکت انسان در عمل بقا آغاز می شود و به عصر حاضر که عمل یکسان است اما پیامدهای آن تغییر کرده است به پایان می رسد. این بدان معناست که بوکس به هنر بوکس تبدیل شده است.
فیلم “جنگنده جایزه” یا “بوکسور حرفه ای” اولین فیلمی است که داستانی از روزهای اولیه توسعه ورزش بوکس را به نمایش می گذارد. در دهههای 1700 و 1800، اسپارینگ یا بوکس آزاد امروزی، هنوز یک ورزش بدون دستکش و همچنین یک فعالیت غیرقانونی بود که وضعیت قانونی آن مورد مناقشه است. با این حال، خود این ورزش جایگاه برجسته ای در آگاهی ملی مردم بریتانیا و در چشم انداز اجتماعی-فرهنگی این کشور داشته است که نشان از محبوبیت طولانی مدت بوکس در بین مردم دارد.

اما این فیلم در مورد خود جیمز بلچر است. شاید سوال این باشد که بلچر کیست؟ جیمز بلچر که با نام جم بلچر نیز شناخته میشود، یک مبارز انگلیسی با بند انگشت برهنه و قهرمان تمام انگلیس بین سالهای 1800 تا 1805 بود. بلچر یک مبارز طبیعی بود که از نظر سبک به عنوان “خوب” توصیف میشد، اگرچه گفته میشد که مهارتهای او کمتر است. از توانایی طبیعی او به دلیل عدم آموزش.
جالب است بدانید: بلچر تنها یک اعجوبه جوان بود که در 22 دسامبر 1800 یکی دیگر از قهرمانان مشهور بوکس، اندرو گمبل را شکست داد و قهرمان انگلیس شد، او تنها 19 سال و هشت ماه و هفت روز داشت. پیرز ایگان، نویسنده مشهور بوکس گرجستانی، بلچر را “پدیده ای بزرگ در هنر ژیمناستیک” خواند، در حالی که آرتور کانن دویل بعدها از او به عنوان شخصیت در رمانش استفاده کرد و او را نابغه خواند.

همچنین سقوط جم بلچر از اوج، مانند به شهرت رسیدن او، یک صعود شهابسنگ بود. یک تصادف در سال 1803 او را از بینایی یک چشم محروم کرد و مرگ دردناک او را رقم زد. جم بلچر سه بار دیگر با یک معلول وحشتناک مبارزه کرد و هر بار شکست خورد. در نهایت، او زنده نماند تا تولد 31 سالگی خود را ببیند زیرا به افسردگی و اعتیاد به الکل تسلیم شد. حالا این فیلم با تمرکز بر معرفی شخصیتی مانند جم بلچر درام خاص خود را خلق کرده است، درامی که هیچ نکته جالبی در دل خود ندارد و مخاطب را به معنای واقعی گیج می کند.
اما مشکل اصلی فیلم Prizefighter نه موضوع جالب آن است، نه بازیگران، و نه حتی استفاده مکرر از نبردهای سبک راکی، و فیلمنامه توسط خود هاوکینگ و کارگردانی دنیل گراهام، با وجود ارزش های تولیدی مجلل، نیست. در سطح بالا خطوط داستانی مسطح، شخصیت های گسترده و کلیشه های خسته کننده، بیننده را قبل از زنگ پایانی رها می کند. در حالی که Prizefighter در بخشهایی قابل تماشا است، فیلم به طور کلی از یک فیلم جذاب فاصله دارد. بنابراین به راحتی می توان فهمید که چرا نام های بزرگی مانند راسل کرو و ری وینستون برای نقش های بسیار تاریک به داستان جم بلچر کشیده شدند. اما در این مورد، آن نام های جذاب و حضور آنها به عنوان چند شخصیت معمولی کمکی به کار نکرد.

به عنوان مثال: گیج کننده ترین جنبه Prizefighter ظاهر غیرقابل توجه راسل کرو در نقش جک اسلک، پدربزرگ جم است. آنقدر کوتاه، کسل کننده و تقریباً بی اهمیت است که فقط به خاطر شناخت بازی این مرد است که می توانیم لحظات او را درک کرده و تماشا کنیم. این احتمال وجود دارد که نام او برای ستاره دادن به فیلم و سرعت بخشیدن به پذیرش آن توسط عموم مردم وجود داشته باشد. چون در غیر این صورت Prizefighter دلیلی برای این ظاهرهای ناپسند ندارد.
البته، امیدوارم انکار قدرت ستاره افرادی مانند راسل کرو نباشد. اما بحث من از این ایده نشات نمی گیرد که ستاره های محبوب برای محبوبیت یک فیلم ضروری هستند. عوامل متعددی در تعیین محبوبیت یک فیلم نقش دارند. منظورم این است که با وجود اینکه این یک فیلم در مورد یک قهرمان قدیمی بوکس از آن دوران اولیه است، چرا تبلیغات کمی پیرامون این داستان وجود داشت و راسل کرو به عنوان یکی از اصلی ترین فیلم ها معرفی شد. جدای از مکانیک بازاریابی، Prizefighter هیچ چیز جالبی در مورد نامی مانند راسل کرو ندارد.

فیلمنامه یک جریان خطی معمولی از رویدادهای زندگی است، که هیچ کدام واقعاً به بحران هایی که مردم می توانند در یک زندگی پرتلاطم دچار آن شوند نمی پردازد. خود جم بلچر در زندگی واقعی به عنوان موضوع فیلم مرا به یاد گاو خشمگین کلاسیک مارتین اسکورسیزی می اندازد. فیلمی که به همان اندازه در مورد بوکس است که درباره یک مرد است. گاو خشمگین یکی از بهترین بیوگرافی های ورزشی است که در خاطرات سینمایی من به یادگار مانده است، نه به دلیل صحت وقایع، بلکه به دلیل استفاده صحیح از فرهنگ و موقعیت اجتماعی شخصیت محوری آن.
گاو خشمگین بر بازیهای همدلانه و کارگردانی اسکورسیزی تکیه میکند که باعث میشود فیلم احساس کند او در تلاش برای درک موضوع خود است. اما بر خلاف او، Prizefighter در جهت مخالف گاو خشمگین حرکت می کند و نه کارگردانی و نه اجراها بر هویت اثر تاثیر نمی گذارد. تمام زندگی نامه های صادقانه ای که من دیده ام و دوست داشته ام، آنهایی هستند که فیلمسازان سعی می کنند سوژه های خود را از طریق و درون فیلم درک کنند، نه اینکه خود را به عنوان بازگویی داستان هایی معرفی کنند که از قبل مضمون مشابهی دارند. بهبود یافته است و ما اکنون در تلاش هستیم تا یک کپی دست دوم از آن بسازیم.
بنابراین، در پایان، Prizefighter توصیه نمی شود، مگر اینکه به طور خاص به دنبال فیلم های بوکسری باشید یا به زندگی شخصی مانند جم بلچر علاقه مند باشید. در غیر این صورت تماشای این اثر فایده ای ندارد.