
از تیره گیاهان می خورد
هوم یا هاوما گیاهی مقدس در اساطیر ایران باستان است که دارای دو جنبه آسمانی و زمینی است. هوم آسمانی فرزند اهورامزدا است که مظهر مادی او گیاهی دارویی است که مانند بیماری با شیاطین اهریمنی مبارزه می کند. فشردن خم بر اساس مراسمی خاص در اساطیر ایرانی، مراسمی برای قربانی کردن خدایان بدون نیاز به خونریزی تلقی می شود.

هوم یکی از خدایان در دنیای معنوی و یک درمانگر گیاهی در جهان مادی است. فشردن این گیاه (کوبیدن آن در هاون برای به دست آوردن شیره گیاه) از انواع قربانی های بی خون محسوب می شود و قربانی آن باعث شکست شر می شود. هوم خدایی است که خود را قربانی می کند تا مردم زنده شوند.

در همان داستان، هوم در واقع یک خدای در حال مرگ است که قربانی می شود تا به قدرت برسد یا برای خدایی دیگر متولد شود، در هر دو مورد کسانی که موفق به فشار دادن هوم می شوند، عصاره او را برای سلامتی زندگی بی پایان و رستاخیز می نوشند.
وارث تاموورث
در متون پهلوی، پدر جمشید به عنوان ویوانوهان معرفی شده است که در اساطیر ایرانی توانسته بوته هوم را بفشارد و پسری درخشان، مهربان، مهربان و خردمند به او پاداش داده شود. بر اساس اساطیر ایرانی، جمشید شبیه خورشید است و در زمان سلطنت او مردم و حیوانات نمی میرند، گیاهان و رودخانه ها خشک نمی شوند و اثری از سرما و گرما و پیری و مرگ و حسادت نیست. توسط شیاطین اهریمنی ایجاد شده است.

نام جمشید هم در اوستا و هم در شاهنامه آمده است. این نام از دو قسمت تشکیل شده است: «جم» به معنای همزاد یا پادشاهی بزرگ و «شید» به معنای درخشان (مانند خور+شید) که جمشید به معنای پادشاهی درخشان و درخشان است.

یک حلقه طلایی و یک شمشیر طلایی
بر اساس اساطیر ایرانی، جمشید شخصیت محبوب و قابل احترامی بود که اهورا مزدا به او پیشنهاد داد تا آیین مزدسنایی (آیین اهورامزدا پرستی) را در زمین و بین مردم گسترش دهد، اما جمشید از انجام چنین کاری اظهار ناتوانی کرد و گفت: آن را نپذیرفت، اما به اهورامزدا قول میدهد که گیتی رشد و گسترش یابد، سبز شود و آفریدهاش را نگهبانی کند.

اهورامزدا با پذیرفتن پیشنهاد جمشید کار مورد نظر را به زرتشت محول کرد و برای کمک به جمشید در عمل به وعده هایش انگشتر طلایی و شمشیر طلایی (در برخی روایات تازیانه) به او داد که نشانه سلطنت او بر جهان شد و بدین ترتیب. سرورهای دریافتی در سراسر جهان
(بر اساس همین روایت، فردوسی در شاهنامه شاهان را «ارباب شمشیر و شمشیر و جواهر» می نامد. نگین همان انگشتری است که اهورامزدا به جمشید داد تا به پاشاهی برسد و مهر شاهی است. حک شده در این انگشتر نگینی).
پادشاهی جمشید
چنانکه گفتیم در سلطنت جمشید برکت و آرامش فراوان بود. نه باد گرم بود، نه باد سرد، نه مرگ و نه درد. هیچ کدام پیر و لاغر نشدند، پدر و پسر هر دو شبیه بچه های پانزده ساله بودند. (!)

در عهد جمشید چنانکه به اورمزد وعده داده شده بود، جهان آباد و پر از شادی شد، مردم و حیوانات در کنار هم به خوشی زندگی می کردند و شعله های سرخ آتش تمام شهر را فرا گرفت. این دوره به کوشش جمشید و یاری اهورامزدا سیصد سال (در مجموع 900 سال) به طول انجامید و در این مدت هر روز بر جمعیت و قلمرو جاویدان افزوده شد.
پنجاه سال اول
همانطور که در مقاله پنجشنبه گذشته اساطیر گفتیم، هوشنگ شاه که گفته می شود پدربزرگ جمشید است، بر اثر برخورد دو سنگ توانست جرقه های آتش را کشف کند.یکی از مهمترین دستاوردهای جمشید در اوایل سلطنتش. این بود که توانست از آتشی که پدربزرگش کشف کرده بود استفاده کند و می خواست سنگ آهن را به آهن تبدیل کند و از آن برای ساخت سلاح جنگی استفاده کند.

پنجاه سال دوم
پنجاه سال دوم سلطنت جمشید به ریسندگی و بافتن لباسهای مختلف از پنبه، پشم، ابریشم و غیره سپری شد که با افزایش جمعیت دام و ارتباطات انسانی از محصولات حیوانی تهیه می شد. این لباس ها ظاهراً در پنجاه سال سوم پادشاهی جمشید مورد استفاده قرار می گرفت.
پنجاه سال سوم
در شاهنامه جمشید در پنجاه و سومین سال سلطنت خود مردم را به چند دسته تقسیم کرد: دسته اول «کاتوزیان» به معنای روحانیون بودند. جمشید آنها را برای عبادت خدا به شکاف میان کوه و غار فرستاد.
دسته دوم «نیساری ها» یا «ارتشیان» هستند که آنها را از میان افراد شجاع و دلیر برای تشکیل ارتش انتخاب می کنند و به آنها آموزش نظامی می دهند و به آنها می آموزند که چگونه از سلاح هایی که او از سنگ آهن درست کرده است استفاده کنند.

دسته سوم «بوسودیان» افرادی هستند که به کشاورزی، ماهیگیری و دامداری اشتغال دارند و وظیفه تهیه مواد غذایی و فرآورده های لازم برای ساخت لباس، اسلحه و سایر ابزار را بر عهده دارند.
گروه چهارم «صنعتگران و صنعتگران» یا «آچتوهوشیان» بودند که از محصولات باسودی برای تهیه رزق و روزی، کشاورزی و دامپروری و اسلحه استفاده می کردند.
بر اساس برخی روایتهای اساطیر ایرانی، جمشید از شیاطین اهریمنی نیز استفاده میکرد و آنها را مجبور میکرد که دیوارهایی از خشت، سنگ و گچ بسازند تا خانهها، کاخها و چشمههای آب گرم به دست آنها ساخته شود.
جام کارت
در این دوران پر برکت و فراوانی، خالق به جمشید هشدار می دهد که زمستان وحشتناکی در راه است که در نتیجه آن همه انسان ها و حیوانات و گیاهان روی زمین به کلی از بین می روند و جمشید را مجبور به ساختن جنگ یا قلعه ای به نام جنگ جمکرد می کند. . آن را قلعه ساخته جم می نامیدند. در این قلعه، جمشید، نهرها جاری است و مراتع و مراتع فراوانی وجود دارد که در برابر رحمت الهی آسیب ناپذیر است.

سپس جمشید مردان و زنانی را برگزید که بهترین و با فضیلتترین مردان بودند، در میان حیوانات آنهایی را که بزرگتر و پرورش یافتهتر بودند، و از میان گیاهان آنهایی را که بلندتر و خوشبوتر و عاقلتر بودند، و از میان آتشها آنهایی را که سوزان بیشتر، و از هر جفت او را به قلعه می برد تا در زمستان سخت با حمله دیو ملکوس (دیو ملکوس، دیو زمستان، سیل و طوفان فاجعه بار) نژاد همه موجودات را حفظ کند.
پرسپولیس
همان طور که جمشید وعده داده بود، در زمان سلطنت او گیتی محبوب شد. بنای خانه، ایوان، قصر و باغ به دستور جمشید و به دست دیوها انجام شد. سپس از یک سو استخراج و جستجوی فلزات و سنگ های زیبا و بادوام، ساختن بوی خوش و عطرهای حیوانی مانند مشک و عنبر و کشف گیاهانی مانند گلاب، عود، کافور و سایر گیاهان دارویی در طول دوران قدیم انجام شد. سلطنت جمشید شاه

از این رو مردم پس از بافتن پارچه، ساخت سلاح، اختراع و کشف غذا به کارهای فرعی جامعه مانند ایجاد آداب، مقررات و اصول اخلاقی روی آوردند و به همین دلیل است که انسان در دوره جمشید به تکامل و شهرنشینی کامل دست یافت.

به دستور جمشید و با راهنمایی خدایان، کشتی سازی نیز آغاز شد و بدین ترتیب زمین های بیشتری به ایرانشهر افزوده شد و در نهایت بر اساس روایت های اساطیری، تختی زیبا برای جمشید شاه ساخته شد. در افسانه جمشید شاه بود که یکی از آرزوهای بشر محقق شد، یعنی. پرواز بر فراز آسمان
اگرچه نام تخت جمشید که امروزه در استان فارس قرار دارد، در واقع «پارس» به معنای شهر پارسیان است، اما صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و زمانی که یاد پادشاهان هخامنشی به فراموشی سپرده شد. ، مردمی که از خرابه های پارس آمده بودند، از آنجا می گذشتند، تصاویر حجاری شده تخت شاهی را بر روی دستان مردم می دیدند و چون نمی توانستند کتیبه های میخی حک شده بر سنگ ها را بخوانند، به اشتباه تصور می کردند که آن همان «اورنگ جمشید» بود که فردوسی در شاهنامه خود آورده بود. آن را ذکر کردند و از این رو این مکان را تخت جمشید نامیدند. بعدها که باستان شناسان توانستند کتیبه خط میخی را ترجمه کنند، متوجه شدند که نام اصلی این مکان پارس بوده است.
مراسم نوروز
جشن نوروز که بزرگترین عید ایرانیان است، به نام عید جمشید شاه که توسط او پایهگذاری شده است، نامگذاری شده است. جمشید شاه روز اول فروردین را روز هرمز و در اصل «روز اورمزد» نامید و سال را به 12 ماه تقسیم کرد. پس از مراسم تاجگذاری جمشید شاه، چون اول فروردین بود، این روز را اول سال نو نامیدند که برای ما نوروز بایرام باقی مانده است.

برای کیانی تخت درست کرد
دلیل وجود گوهر درون آن چیست؟
تو یه دیو گرفتی چون میخواستی
تو ما را بزرگ کردی
خورشید در هوا می درخشد
بشین پادشاه
روی جمشید سنگ های قیمتی پاشیدند
مر روز دیگر روز جدید آنها در حال خواندن هستند
سال نو هرمز
رهایی از رنج های زمین
چنین جشن شادی از آن روزها
خاطره ای از خسرو داریمشطرنج فردوسی
پس از اینکه جمشید توسط شیاطین به بهشت برده شد، مغرور و مغرور شد که در نهایت باعث شد ظلم و ستم مردم، پادشاهی را از جمشید جدا کند و مردم ناخواسته به ضحاک پیوستند و به سلطنت جمشید پایان دادند.
تصاویر استفاده شده در این مطلب از آثار هنرمندان ایرانی در مجموعه طنز جمشید نوشته اشکان رهقاز است.
